حیات فاطمه (س) چه در مکه و چه در مدینه سرشار از وقایع و رخدادهاى مهم فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و نظامى بود. او زندگى سیاسى را از همان دوران خردسالى و در کنار پدر بزرگوار خویش آغاز کرد و در همه جبهه هاى رویارویى رسول خدا(ص) با طاغوتهاى زمان خویش، همراه و پشتیبان آن حضرت بود.
۲. نقش سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا (س)
مهمترین فعالیتهای اجتماعی و سیاسی آن حضرت را میتوان در محورهای زیر خلاصه کرد:
اول. مرجعیت علمی اصحاب و فعالیتهای اجتماعی
حیات فاطمه (س) چه در مکه و چه در مدینه سرشار از وقایع و رخدادهاى مهم فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و نظامى بود. او زندگى سیاسى را از همان دوران خردسالى و در کنار پدر بزرگوار خویش آغاز کرد و در همه جبهه هاى رویارویى رسول خدا(ص) با طاغوتهاى زمان خویش، همراه و پشتیبان آن حضرت بود.
2. نقش سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا (س)
مهمترین فعالیتهای اجتماعی و سیاسی آن حضرت را میتوان در محورهای زیر خلاصه کرد:
اول. مرجعیت علمی اصحاب و فعالیتهای اجتماعی
از منابع تاریخى چنین بر مى آید که حضرت زهرا (س) براى ایفاى مسئولیتهاى اجتماعى با شخصیتهایى از یاران رسول خدا(ص) همچون سلمان، مقداد، ابوذر، بلال، عمار و جابربن عبداللَّه انصارى در ارتباط بوده و آنان در جلساتی به حضور آن حضرت رسیده و حوزه درسى تشکیل مى داند و ایشان سخنان آموزنده و اطلاعات و رازهاى غیبى و دعاهاى مخصوص به آنان مى آموخت.[1] وقتى بیمار مى شد، آنان برای عیادت به خدمتش شرفیاب مى شدند و در اعیاد و روزهاى خجسته و هنگام تولد فرزندانش براى عرض تبریک به حضورش مى رسیدند و یا براى حل مشکل درمانده اى به او مراجعه کرده، از حضرتش استمداد مى جستند.
آن حضرت صله ارحام انجام میداد و به دیدار خویشاوندان مى شتافت و با آنان نشست و برخاست داشت و حتى پس از مرگ فراموششان نمى کرد و ضمن حضور مستمر بر مزارشان براى آنان از خدا طلب آمرزش مى نمود و با دعا و قرائت قرآن، از فداکاریها و مجاهدتهاى آنان در راه اسلام تقدیر و تکریم مى کرد. بر پایه حدیثى، که از امام صادق(ع) نقل شده است، آن حضرت هفته اى دو بار، روزهاى دوشنبه و پنجشنبه به زیارت شهداى احد، به ویژه حمزه سیدالشهداء مى رفت و به همراهان، محل استقرار پیامبر(ص) و نیروهاى اسلام در جنگ، همچنین اردوگاه مشرکان را نشان مى داد.[2]
بخششها و انفاقهاى حضرت زهرا (س) تلاشهاى ایثارگرانه وى در رفع نیازهاى جامعه اسلامى و کسانى که به آن حضرت رجوع مى کردند از دیگر فعالیهای اجتماعی آن حضرت است.
دوم. اهتمام به امور سیاسى و نظامی
حیات فاطمه (س) چه در مکه و چه در مدینه سرشار از وقایع و رخدادهاى مهم فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و نظامى بود. او زندگى سیاسى را از همان دوران خردسالى و در کنار پدر بزرگوار خویش آغاز کرد و در همه جبهه هاى رویارویى رسول خدا(ص) با طاغوتهاى زمان خویش، همراه و پشتیبان آن حضرت بود. زمانى هم که به مدینه هجرت و با امیرالمومنین(ع) ازدواج نمود، یار و یاور او در همه مراحل بود. در طول نه سال زندگى مشترک فاطمه و على- علیهما السلام- بیش از شصت برخورد نظامى بین پیامبر(ص) و مخالفان رخ داد که على(ع) در بسیارى از آنها حضور داشت. حضرت زهرا(س) در این مدت، ضمن ایفاى مسئولیت سنگین خانهدارى و فرزنددارى، در مواقع لازم با حضور در میدانهاى نبرد به یارى رزمندگان اسلام مى شتافت و کارهاى خدماتى و امدادى انجام مى داد، به عنوان نمونه:
در میدان جنگ احد حضور یافت و به مداواى زخمهاى پدر پرداخت که به شدت مجروح شده بود. على(ع) با سپر آب مى آورد و فاطمه(س) زخمهاى رسول اللَّه را مى شست. خون بند نمى آمد. فاطمه(س) قطعه حصیرى را آتش زد و خاکستر آن را بر زخم نهاد و آن را بست. سپس شمشیرهاى پیامبر(ص) و على(ع) را شست.[3] در این نبرد، فاطمه(س) همراه صفیّه خواهر حمزه سیدالشهداء، کنار پیکر مثله شده این فرمانده دلاور نشست و گریست. پیامبر(ص) هم با گریه آنان گریست. آن گاه رسول خدا(ص) به آنان مژده داد که حمزه در آسمانهاى هفتگانه، شیر خدا و شیر رسول خدا خوانده مى شود.[4]
نام گذارى یکى از مساجد هفت گانه منطقه خندق به نام مسجد حضرت فاطمه(س) نشان و یادگارى از حضور آن حضرت در جنگ سرنوشتساز خندق است. در یکى از روزهاى این جنگ فاطمه(س) قطعه نانى براى پیامبر(ص) آورد و گفت: «براى کودکان نان پختم، این را هم براى شما آوردم». رسول خدا(ص) فرمود: «دخترم! این اولین غذایى است که پس از سه روز از دهان پدرت فرو مى رود.»[5]
چون جعفر بن ابى طالب در نبرد موته به شهادت رسید، رسول خدا(ص) براى دلدارى همسر و فرزندانش به خانه او رفت. حضرت فاطمه(س) با شنیدن صداى گریه از خانه جعفر بدانجا رفت و با بقیه زنان همناله شد و مى گفت:
«واى پسر عموى من، واى» رسول خدا(ص) به فاطمه(س) فرمود: «خانواده جعفر به عزادارى مشغولند، غذایى براى آنان تهیه کن.» فاطمه(س) سه روز غذاى خانواده شهید را تهیه کرد که این عمل، سنت بنىهاشم شد.[6]
فاطمه(س) در فتح مکه نیز حضور داشت و به پدر و همسرش کمک مى کرد. در جریان بیعت زنان مشرک با پیامبر(ص) نیز حاضر بود.[7] پس از رحلت پیامبر(ص) و پیدایى رخدادهاى جدید در جامعه اسلامى، فصلى جدید از زندگى سیاسى فاطمه(س) آغاز شد؛ فصلى که با مراحل پیشین بسیار متفاوت بود و دختر پیامبر(ص) را با همه توان به میدان سیاست کشانید.
حضرت زهرا(س) در این فضاى مسموم و پر از آتش و خون و فتنه، علاوه بر این که دختر پیامبر(ص) و همسر على(ع) است، در چهره یک زن مسلمان مسئول در برابر رخدادهاى جامعه اسلامى، وارد میدان سیاست شد و با اتخاذ بهترین و مؤثرترین راهها و شیوه هاى مبارزاتى به ایفاى رسالت الهى خویش پرداخت.
سوم. حرکت در مسیر ولایت
سیره آن حضرت در اطاعت پذیرى از مقام امامت و ولایت همچون مقام نبوت به عنوان اولین مشخصه رفتار سیاسی ایشان بارز است. او مقام امامت را مانند مقام نبوت امرى الهى و انتصابى و على(ع) را قطب و محور آن مى دانست و در این زمینه میفرماید: «وَ هُوَ الْامامُ الرَّبَّانى .... قُطْبُ الْاقْطابِ ... نُقْطَةُ دائِرَةِ الْامامَة»[8] او [على ] پیشوایى ربانى .... مرکز توجه همه عارفان و خداپرستان ... و جایگاه اصلى و محور امامت است و به همگان آموخت که پیشواى بر حق چونان کعبه است که مردم باید به سوى او شتافته، به گردش طواف کنند. آن حضرت از رسول خدا نقل مى کرد که: «مَثَلُ الْامامِ مَثَلُ الْکَعْبَةِ اذْ تُؤْتى وَ لا تَأْتى»[9] مثل امام مثل کعبه است که مردم به سوى او مى آیند نه او به سوى مردم.
با این رویکرد آن حضرت در دوران حیات خود هرگز بر خلاف رضاى امام خود گام بر نداشت و از دستور و خواست او سرپیچى نکرد و با آن که خود معیار حق و ملاک رضایت و خشم کبریایى و صاحب نظر در مسائل سیاسى بود، ولى هرگز در این عرصه خارج از خط مشى سیاسى امیرمؤمنان(ع) و مصالح کلى امامت عملی انجام نداد؛ چنان چه امام علی میفرماید: «فَوَ اللَّهِ .... لا اغْضَبَتْنى وَ لا عَصَتْ لى امْراً وَ لَقَدْ کُنْتُ انْظُرُ الَیْها فَتَنْکَشِفُ عَنّىِ الْهُمُومُ وَ الْاحْزانُ»[10]. سوگند به خدا، فاطمه هرگز مرا خشمگین نساخت و هیچ گاه نافرمانى نکرد و هر زمان که با او دیدار مى کردم غمها و غصه ها از دلم زدوده مى شد.
به عنوان نمونه پس از ماجراى سقیفه و انزواى اهل بیت(ع)، گردانندگان سقیفه در صدد دلجویى از حضرت زهرا(س) بر آمده و درخواست ملاقات با آن حضرت را کردند. طبیعى بود که فاطمه (س) در تداوم مبارزه منفى خود با هر گونه پیشنهادى در این زمینه مخالفت ورزد و به درخواست کنندگان ملاقات پاسخ رد دهد. آنان دست به دامن على (ع) شده، با فشار و اصرار از او خواستند از فاطمه (س) براى آنان اجازه بگیرد تا از او عذر بخواهند و اشتباهات گذشته خود را جبران کنند و در پى این درخواست رهسپار خانه آن حضرت شدند. على (ع) موضوع را با آن حضرت در میان گذاشت و فرمود: «آنان هم اکنون پشت درِ خانه منتظر اجازه ورود هستند؛ تا نظر شما چه باشد.» حضرت زهرا که احساس کرد على(ع) ملاقات را مصلحت مى داند- در پاسخ فرمود: «البَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُکَ افْعَلْ ما تَشاءُ»[11] خانه، خانه توست و من همسر تو هستم. آنچه مصلحت مى دانى انجام ده.
چهارم. آگاهىبخشى و هشدار پس از رحلت پیامبر
پس از رحلت رسول خدا و بروز اختلافی که به خاطر جانشینی آن حضرت به وجود آمد؛ حضرت زهرا(س) مداخله نمود؛ چرا که ایشان برای مومنین حجت بوده و رسول خدا او را ملاک حق و باطل معرفى کرده و رضایت فاطمه را رضایت خدا و خشم او را خشم خدا دانسته است و او در هر جبهه اى قرار بگیرد حقانیت آن را ثابت مى کند و ناخشنودى وى از جناحى دیگر، بیانگر بطلان آن جناح است. از این رو، ایشان لازم دید موضع خود را در قبال رخدادهاى جدید روشن کند تا حق از باطل شناخته و حجت بر مردم تمام شود.
رسالتى که فاطمه(س) در این مقطع از تاریخ ایفا کرد، از کسى جز او حتى امیرمؤمنان(ع) ساخته نبود؛ زیرا على(ع) در رأس جبهه حق قرار داشت و خود مدعى جانشینى پیامبر(ص) بود و مدعى نمى تواند شاهد باشد. علاوه بر آن که سوابق درخشان و مواضع قاطعانه على(ع) در ریشه کن کردن کفر و ستیز با کافران و مستکبران، کینه اى دیرینه از وى بر دلهاى بازماندگان و وارثان اندیشه آنان نهاده بود که زدودن آن کار آسانى نبود. روى این جهات پرچمدار مبارزه با توطئه گران باید فردى باشد که در عین محور بودن وجود او براى حق و باطل، بر روى هیچ کس شمشیر نکشیده و با هیچ فرد از در ستیز در نیاویخته باشد و در عین حال محبوب ترین و نزدیک ترین فرد به پیامبر(ص) باشد و چنین شخصى جز حضرت فاطمه (س) نبود.[12]
پنجم. تلاش برای بیدار کردن خواص
حضرت زهرا(س) در گام عملى دیگر به سراغ خواص از مهاجر و انصار رفت و با سخنان هشدار دهنده و یادآورى رخدادها و خاطرات دوران حیات رسول خدا (ص) سعى کرد وجدانهاى خفته آنان را بیدار کند. ایشان همراه حضرت على (ع) و فرزندانش امام حسن و امام حسین- علیهما السلام- شبانه به منازل و مجالس انصار و مهاجران مى رفت و آنان را به مبارزه با باطل و جانبدارى از جبهه حق دعوت مى کرد و مى فرمود:
«اى مهاجران و انصار! خدا را یارى کنید. من دختر پیامبر شما هستم و شما با رسول خدا (ص) بیعت کردید که از او و فرزندانش در برابر یورش دشمنان دفاع کنید، همان گونه که از خود و فرزندان خود دفاع مى کنید. پس بر سر پیمان با رسول خدا(ص) استوار بمانید.»[13]
حضرت زهرا(س) گاهى آنان را به یاد واقعه غدیر مى انداخت و مى فرمود:
آیا سخن رسول خدا (ص) را در روز غدیر فراموش کرده اید که فرمود: «مَن کُنتُ مَولاه فَعلىٌ مَولاه» یا گفتار او را که فرمود: «انتَ مِنّى بِمَنزِلةِ هارونَ مِن مُوسى». زمانى که براى عذر تقصیر نزد آن حضرت آمده و گفتند: «اگر ابوالحسن هم زودتر آمده بود با او بیعت مى کردیم.» بر آشفت و بر سرشان فریاد بر آورد: «الَیْکُم عَنّى فَلا عُذْرَ بَعدَ تَعذیرِکُمْ وَ لا امْرَ بَعدَ تَقصیرِکُمْ؛ « از نزد من بروید! دیگر، پس از کوتاهى کردن و عذر تراشیهاى دروغین، عذرى پذیرفته نمى شود و پس از کوتاهى و بى تفاوتى، امرى وجود نخواهد داشت.» پیش از آن هم گفته بود: «هَل تَرَکَ ابى یَوْمَ غَدیر خُمٍّ لَاحَدٍ عُذْراً؛[14] آیا پدرم پس از رخداد غدیر خم براى کسى عذرى باقى گذاشته است؟»
ششم. ایراد خطبهای تاریخی
حضرت زهرا در ضمن خطبه مفصلی که با مباحثی از خداشناسی شروع میشود و درباره رسالت پیامبر مطالبی را بیان میفرماید و وضعیت آن مردم را در دوران پیش از بعثت یادآور میشود و درباره نقش نجات بخش اسلام در زندگی آنان تذکر میدهد و به این جا میرسد که پس از رحلت پیامبر در حالی که بدن مطهر آن حضرت بر روی زمین بود و چیزی از پیمانی که (با رسول و جانشین او) بسته بودید، نمیگذشت، شما (حق جانشینش را غصب کردید) با این بهانه که از فتنه میترسیم اما بدانید که شما خود در فتنه سقوط کردهاید.[15]
حضرت زهرا(س) در خطابه حماسى خود افقهاى بسیارى را گشود؛ از حمد و ثناى الهى گرفته تا نقش رسالت در تحول تاریخى عرب و حکمت دستورهاى اسلامى؛ اما با ژرف نگرى در این خطبه مى توان دریافت که همه موضوعات مطرح شده در مسیر باز نمودن جایگاه ولایت و امامت در نظام اسلامى و تعیین و معرفى مصداق آن، چینش و سامان یافته است.
مى توان گفت مهم ترین هدفى که در خطبه حضرت دنبال مى شود، فهماندن این حقیقت به همگان است که تنها راه ثمربخشى و سامانپذیرى شریعت و یگانه محور وحدت، پذیرش ولایت اهل بیت- علیهم السلام- و سر سپردگى عملى به آن است.
حضرت زهرا(س) در این بخش نورانى، آئین اسلام را به مجموعه اى متشکل از اعضا و ارگانهاى متعدد تشبیه کرده که ثمر بخشى آن در درجه نخست نیازمند یک نظام فرماندهى است که میان همه زیر مجموعه ها تعادل و توازنى نتیجه بخش برقرار سازد و در درجه دوم، وابسته به انسجام زیر مجموعه ها با یکدیگر و هماهنگى کامل آنها با خواسته هاى فرماندهى است.
از منظر ایشان جامعه آن گاه از ناهماهنگى و نابسامانى مى رهد که افراد آن یک نظام لایق و کارآمد را براى ساماندهى امور خویش برگزینند و جملگى با اتحاد و هماهنگى کامل به اجراى فرمانها و خواستهاى رهبرى آن همت گمارند تا از این رهگذر افراد جامعه به سعادت دنیا و آخرت نایل آیند. حضرت زهرا(س) در ادامه طرح ساماندهى مکتب و جلوگیرى از تفرقه و اختلاف، در دیدار زنان مهاجر و انصار که به عیادت او آمده بودند، به معرفى مصداق الهى آن پرداخت و فرمود:
به خدا سوگند [اگر رهبرى على (ع) را مى پذیرفتند] هرگاه از زمام امرى که رسول خدا (ص) به على (ع) سپرده بود، دست بر مى داشتند، آن حضرت مهار شتر خلافت را در دست مى گرفت و به سهولت آنان را راه مى برد، آن چنان که نه مرکب، زخمى و رنجور شود و نه رونده، خسته و درمانده گردد. على (ع) آنان را به سرچشمه اى جوشان، زلال و پر آب فرود مى آورد که از آب گوارا لبریز بود و تشنگى را بر طرف مى کرد ...
فَجَعَلَ اللَّهُ ... طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ وَ امامَتَنا أَماناً لِلْفُرْقَةِ. خداوند اطاعت و پیروى از ما را رشته نظم و وفاق ملت و رهبرى و پیشوایى ما را موجب امان از تفرقه و تشتت قرار داده است.
هفتم. فداکاری و مجاهدت
با ورود گردانندگان سقیفه به مرحله جدیدى از مبارزه با مقام ولایت و فراخوانى اجبارى امیرمؤمنان(ع) به بیعت و مقاومت آن حضرت در برابر این خواسته و توسل فراخوانان به زور، مبارزه زهرا(س) در حمایت از ولایت نیز وارد مرحله جدید خود شد؛ مرحله اى که به نثار جان و شهادت او منتهى گشت. آن حضرت در دفاع از ولایت هنگام هجوم به خانه اش تا آن جا پیش رفت که بر اثر جرحتها و آسیبهایی که از آن حادثه دید، به شهادت رسید.[16]
هشتم. دادخواهى
دادخواهى زهرا(س) از متجاوزان به حق خود و داعیهداران جانشینى پیامبر(ص) که در تاریخ از آن به ماجراى «فدک» یاد شده، از دیگر محورهاى مبارزاتى فاطمه(س) به شمار مى رود. ماجراى غم انگیز فدک بهانه اى شد تا دختر پیامبر(ص) در عرصه اى دیگر چهره باطل را رسوا کند و بسیارى از ناگفته ها را بگوید و گرنه او در زندگى زاهدانه اش با چهار سال در اختیار داشتن فدک ثابت کرد که هیچ گونه دلبستگى به دنیا و مظاهر آن ندارد. از این رو مى بینیم در خطبه اى که در پى غصب فدک ایراد مىکند، هیچ نامى از آن نمى برد؛ بلکه محتواى خطبه همه اش در محکومیت و رسوایى گردانندگان سقیفه، عظمت و رنجهاى پیامبر(ص)، وصایت و فضائل على(ع)، تکریم و تحریک انصار و آگاهى بخشى و هشدار به مردم است.
ده روز پس از رحلت رسول خدا(ص) و در حالى که زهرا(س) با پهلوى شکسته در بستر بیمارى آرمیده بود، خبر آوردند که فدک از دست رفت و مأموران حکومت به دستور خلیفه، کارگزاران او را از فدک اخراج کرده و آن را به تصرف خویش در آورده اند.[17] فاطمه(س) که مى دید این تجاوز آشکار- و توأم با نادیده گرفتن بسیارى از احکام اسلام- جامعه اسلامى را گرفتار انحرافى شدید از تعالیم اسلام و سنت پیامبر(ص) و بازگشت به جاهلیت مى کند و از سوى دیگر، مقدمه اى است براى خانه نشین کردن امیرمؤمنان(ع) و محاصره اقتصادى یاران جانباز آن حضرت، به دفاع از حق خویش در مقابل غاصبان فدک پرداخت و با تمام وجودش خواستار باز پس دادن این حق مغصوب شد.
بانوى اسلام براى گرفتن حق خود از دو راه وارد شد: نخست از طریق مالکیت فدک و هدیه رسول خدا(ص) به او و دیگرى از راه ارث. خلیفه با بهانه هایی از جمله طرح این روایت از پیامبر که: «ما پیامبران ارثى از خود باقى نمى گذاریم»، از پاسخ گویى به استدلالهاى فاطمه(س) طفره رفت. آن حضرت پس از رویارویى با خلیفه و یأس از باز پس گرفتن حق خود، براى روشن شدن افکار عمومى و اعلام موضع اهل بیت(ع) نسبت به این عمل در حالى که جمعى از زنان بنىهاشم او را در میان گرفته بودند، به مسجد رفت و در جمع انصار و مهاجران خطبه جامع و مفصلى ایراد کرد و بسیارى از حقایق را در قالب این سخنرانى افشا نمود.
تحلیلهاى عمیق بانوى اسلام در این خطبه در زمینه مسئله توحید و هدف خلقت، اهداف بعثت، جایگاه قرآن، فلسفه و اسرار احکام و تعلیمات اسلام، تاریخ سیاسى اسلام و حوادث و رویدادهاى بعد از رحلت پیامبر(ص) و ... درسهاى بزرگى به رهروان راه حق مى دهد و آنان را در مبارزاتشان با جریانهاى انحرافى و نفاق مدد مى رساند.
تلاشهاى حقطلبانه و باطلستیزانه و آگاهىبخش فاطمه (س) علاوه بر این محورها شامل شیوه برخورد آن حضرت با خلیفه و رویگردانی و عدم پاسخ به سلام آنها و طرح آخرین سخنش با آنها مبنی بر این که «من نزد خدا و فرشتگان او گواهی میدهم که شما مرا به خشم آوردید و هر گاه که پیامبر را دیدار کنم، نزد او از شما دو نفر شکایت خواهم کرد»؛[18] سخنرانى در بستر بیمارى در جمع زنان مهاجر و انصار که به عیادت او آمده بودند[19] و وصیت آن حضرت به تجهیز و دفن شبانه[20] گواه این است که آن حضرت حتی پس از عمر بابرکتشان از مبارزه در راه حقانیت اهل بیت غافل نبودند.
پی نوشتها:
[1] . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج43، ص 66
[2] . وسایل الشیعه، حر عاملی، ج10، ص 379
[3] . سیره ابن هشام، ج3، ص 106
[4] . مغازی واقدی، ج1، ص 290
[5] . شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج 11، ص 39
[6] . تاریخ یعقوبی، ج2، ص 66
[7] . مغازی واقدی، ج2، ص 830
[8] . نهج الحیات (فرهنگ سخنان حضرت زهرا(س)، ص37
[9] . بحارالانوار، ج 36، ص353
[10] . بحارالانوار، ج 43، ص 134
[11] . همان، ص 198
[12] . درآمدی بر سیره فاطمی، علی رفیعی، ص 117
[13] . الاختصاص، ص 184
[14] . خصال، ج1، ص 173
[15] . دلایل الامامه، 30 و کشف الغمه، 1/479
[16] . این ماجرا را علامه جعفر مرتضی عاملی به طور مشروح و مستند در کتاب «ماسات الزهرا» (رنجهای زهرا) توضیح داده است.
[17] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج16، ص 263
[18] . الامامه و السیاسه، ابن قتیبه دینوری، ص 31
[19] . احتجاج طبرسی، ج1، ص 164
[20] . بحارالانوار، ج 43، ص 159
نویسنده:روحالله فیضاللهی
2. نقش سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا (س)
مهمترین فعالیتهای اجتماعی و سیاسی آن حضرت را میتوان در محورهای زیر خلاصه کرد:
اول. مرجعیت علمی اصحاب و فعالیتهای اجتماعی
از منابع تاریخى چنین بر مى آید که حضرت زهرا (س) براى ایفاى مسئولیتهاى اجتماعى با شخصیتهایى از یاران رسول خدا(ص) همچون سلمان، مقداد، ابوذر، بلال، عمار و جابربن عبداللَّه انصارى در ارتباط بوده و آنان در جلساتی به حضور آن حضرت رسیده و حوزه درسى تشکیل مى داند و ایشان سخنان آموزنده و اطلاعات و رازهاى غیبى و دعاهاى مخصوص به آنان مى آموخت.[1] وقتى بیمار مى شد، آنان برای عیادت به خدمتش شرفیاب مى شدند و در اعیاد و روزهاى خجسته و هنگام تولد فرزندانش براى عرض تبریک به حضورش مى رسیدند و یا براى حل مشکل درمانده اى به او مراجعه کرده، از حضرتش استمداد مى جستند.
آن حضرت صله ارحام انجام میداد و به دیدار خویشاوندان مى شتافت و با آنان نشست و برخاست داشت و حتى پس از مرگ فراموششان نمى کرد و ضمن حضور مستمر بر مزارشان براى آنان از خدا طلب آمرزش مى نمود و با دعا و قرائت قرآن، از فداکاریها و مجاهدتهاى آنان در راه اسلام تقدیر و تکریم مى کرد. بر پایه حدیثى، که از امام صادق(ع) نقل شده است، آن حضرت هفته اى دو بار، روزهاى دوشنبه و پنجشنبه به زیارت شهداى احد، به ویژه حمزه سیدالشهداء مى رفت و به همراهان، محل استقرار پیامبر(ص) و نیروهاى اسلام در جنگ، همچنین اردوگاه مشرکان را نشان مى داد.[2]
بخششها و انفاقهاى حضرت زهرا (س) تلاشهاى ایثارگرانه وى در رفع نیازهاى جامعه اسلامى و کسانى که به آن حضرت رجوع مى کردند از دیگر فعالیهای اجتماعی آن حضرت است.
دوم. اهتمام به امور سیاسى و نظامی
حیات فاطمه (س) چه در مکه و چه در مدینه سرشار از وقایع و رخدادهاى مهم فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و نظامى بود. او زندگى سیاسى را از همان دوران خردسالى و در کنار پدر بزرگوار خویش آغاز کرد و در همه جبهه هاى رویارویى رسول خدا(ص) با طاغوتهاى زمان خویش، همراه و پشتیبان آن حضرت بود. زمانى هم که به مدینه هجرت و با امیرالمومنین(ع) ازدواج نمود، یار و یاور او در همه مراحل بود. در طول نه سال زندگى مشترک فاطمه و على- علیهما السلام- بیش از شصت برخورد نظامى بین پیامبر(ص) و مخالفان رخ داد که على(ع) در بسیارى از آنها حضور داشت. حضرت زهرا(س) در این مدت، ضمن ایفاى مسئولیت سنگین خانهدارى و فرزنددارى، در مواقع لازم با حضور در میدانهاى نبرد به یارى رزمندگان اسلام مى شتافت و کارهاى خدماتى و امدادى انجام مى داد، به عنوان نمونه:
در میدان جنگ احد حضور یافت و به مداواى زخمهاى پدر پرداخت که به شدت مجروح شده بود. على(ع) با سپر آب مى آورد و فاطمه(س) زخمهاى رسول اللَّه را مى شست. خون بند نمى آمد. فاطمه(س) قطعه حصیرى را آتش زد و خاکستر آن را بر زخم نهاد و آن را بست. سپس شمشیرهاى پیامبر(ص) و على(ع) را شست.[3] در این نبرد، فاطمه(س) همراه صفیّه خواهر حمزه سیدالشهداء، کنار پیکر مثله شده این فرمانده دلاور نشست و گریست. پیامبر(ص) هم با گریه آنان گریست. آن گاه رسول خدا(ص) به آنان مژده داد که حمزه در آسمانهاى هفتگانه، شیر خدا و شیر رسول خدا خوانده مى شود.[4]
نام گذارى یکى از مساجد هفت گانه منطقه خندق به نام مسجد حضرت فاطمه(س) نشان و یادگارى از حضور آن حضرت در جنگ سرنوشتساز خندق است. در یکى از روزهاى این جنگ فاطمه(س) قطعه نانى براى پیامبر(ص) آورد و گفت: «براى کودکان نان پختم، این را هم براى شما آوردم». رسول خدا(ص) فرمود: «دخترم! این اولین غذایى است که پس از سه روز از دهان پدرت فرو مى رود.»[5]
چون جعفر بن ابى طالب در نبرد موته به شهادت رسید، رسول خدا(ص) براى دلدارى همسر و فرزندانش به خانه او رفت. حضرت فاطمه(س) با شنیدن صداى گریه از خانه جعفر بدانجا رفت و با بقیه زنان همناله شد و مى گفت:
«واى پسر عموى من، واى» رسول خدا(ص) به فاطمه(س) فرمود: «خانواده جعفر به عزادارى مشغولند، غذایى براى آنان تهیه کن.» فاطمه(س) سه روز غذاى خانواده شهید را تهیه کرد که این عمل، سنت بنىهاشم شد.[6]
فاطمه(س) در فتح مکه نیز حضور داشت و به پدر و همسرش کمک مى کرد. در جریان بیعت زنان مشرک با پیامبر(ص) نیز حاضر بود.[7] پس از رحلت پیامبر(ص) و پیدایى رخدادهاى جدید در جامعه اسلامى، فصلى جدید از زندگى سیاسى فاطمه(س) آغاز شد؛ فصلى که با مراحل پیشین بسیار متفاوت بود و دختر پیامبر(ص) را با همه توان به میدان سیاست کشانید.
حضرت زهرا(س) در این فضاى مسموم و پر از آتش و خون و فتنه، علاوه بر این که دختر پیامبر(ص) و همسر على(ع) است، در چهره یک زن مسلمان مسئول در برابر رخدادهاى جامعه اسلامى، وارد میدان سیاست شد و با اتخاذ بهترین و مؤثرترین راهها و شیوه هاى مبارزاتى به ایفاى رسالت الهى خویش پرداخت.
سوم. حرکت در مسیر ولایت
سیره آن حضرت در اطاعت پذیرى از مقام امامت و ولایت همچون مقام نبوت به عنوان اولین مشخصه رفتار سیاسی ایشان بارز است. او مقام امامت را مانند مقام نبوت امرى الهى و انتصابى و على(ع) را قطب و محور آن مى دانست و در این زمینه میفرماید: «وَ هُوَ الْامامُ الرَّبَّانى .... قُطْبُ الْاقْطابِ ... نُقْطَةُ دائِرَةِ الْامامَة»[8] او [على ] پیشوایى ربانى .... مرکز توجه همه عارفان و خداپرستان ... و جایگاه اصلى و محور امامت است و به همگان آموخت که پیشواى بر حق چونان کعبه است که مردم باید به سوى او شتافته، به گردش طواف کنند. آن حضرت از رسول خدا نقل مى کرد که: «مَثَلُ الْامامِ مَثَلُ الْکَعْبَةِ اذْ تُؤْتى وَ لا تَأْتى»[9] مثل امام مثل کعبه است که مردم به سوى او مى آیند نه او به سوى مردم.
با این رویکرد آن حضرت در دوران حیات خود هرگز بر خلاف رضاى امام خود گام بر نداشت و از دستور و خواست او سرپیچى نکرد و با آن که خود معیار حق و ملاک رضایت و خشم کبریایى و صاحب نظر در مسائل سیاسى بود، ولى هرگز در این عرصه خارج از خط مشى سیاسى امیرمؤمنان(ع) و مصالح کلى امامت عملی انجام نداد؛ چنان چه امام علی میفرماید: «فَوَ اللَّهِ .... لا اغْضَبَتْنى وَ لا عَصَتْ لى امْراً وَ لَقَدْ کُنْتُ انْظُرُ الَیْها فَتَنْکَشِفُ عَنّىِ الْهُمُومُ وَ الْاحْزانُ»[10]. سوگند به خدا، فاطمه هرگز مرا خشمگین نساخت و هیچ گاه نافرمانى نکرد و هر زمان که با او دیدار مى کردم غمها و غصه ها از دلم زدوده مى شد.
به عنوان نمونه پس از ماجراى سقیفه و انزواى اهل بیت(ع)، گردانندگان سقیفه در صدد دلجویى از حضرت زهرا(س) بر آمده و درخواست ملاقات با آن حضرت را کردند. طبیعى بود که فاطمه (س) در تداوم مبارزه منفى خود با هر گونه پیشنهادى در این زمینه مخالفت ورزد و به درخواست کنندگان ملاقات پاسخ رد دهد. آنان دست به دامن على (ع) شده، با فشار و اصرار از او خواستند از فاطمه (س) براى آنان اجازه بگیرد تا از او عذر بخواهند و اشتباهات گذشته خود را جبران کنند و در پى این درخواست رهسپار خانه آن حضرت شدند. على (ع) موضوع را با آن حضرت در میان گذاشت و فرمود: «آنان هم اکنون پشت درِ خانه منتظر اجازه ورود هستند؛ تا نظر شما چه باشد.» حضرت زهرا که احساس کرد على(ع) ملاقات را مصلحت مى داند- در پاسخ فرمود: «البَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُکَ افْعَلْ ما تَشاءُ»[11] خانه، خانه توست و من همسر تو هستم. آنچه مصلحت مى دانى انجام ده.
چهارم. آگاهىبخشى و هشدار پس از رحلت پیامبر
پس از رحلت رسول خدا و بروز اختلافی که به خاطر جانشینی آن حضرت به وجود آمد؛ حضرت زهرا(س) مداخله نمود؛ چرا که ایشان برای مومنین حجت بوده و رسول خدا او را ملاک حق و باطل معرفى کرده و رضایت فاطمه را رضایت خدا و خشم او را خشم خدا دانسته است و او در هر جبهه اى قرار بگیرد حقانیت آن را ثابت مى کند و ناخشنودى وى از جناحى دیگر، بیانگر بطلان آن جناح است. از این رو، ایشان لازم دید موضع خود را در قبال رخدادهاى جدید روشن کند تا حق از باطل شناخته و حجت بر مردم تمام شود.
رسالتى که فاطمه(س) در این مقطع از تاریخ ایفا کرد، از کسى جز او حتى امیرمؤمنان(ع) ساخته نبود؛ زیرا على(ع) در رأس جبهه حق قرار داشت و خود مدعى جانشینى پیامبر(ص) بود و مدعى نمى تواند شاهد باشد. علاوه بر آن که سوابق درخشان و مواضع قاطعانه على(ع) در ریشه کن کردن کفر و ستیز با کافران و مستکبران، کینه اى دیرینه از وى بر دلهاى بازماندگان و وارثان اندیشه آنان نهاده بود که زدودن آن کار آسانى نبود. روى این جهات پرچمدار مبارزه با توطئه گران باید فردى باشد که در عین محور بودن وجود او براى حق و باطل، بر روى هیچ کس شمشیر نکشیده و با هیچ فرد از در ستیز در نیاویخته باشد و در عین حال محبوب ترین و نزدیک ترین فرد به پیامبر(ص) باشد و چنین شخصى جز حضرت فاطمه (س) نبود.[12]
پنجم. تلاش برای بیدار کردن خواص
حضرت زهرا(س) در گام عملى دیگر به سراغ خواص از مهاجر و انصار رفت و با سخنان هشدار دهنده و یادآورى رخدادها و خاطرات دوران حیات رسول خدا (ص) سعى کرد وجدانهاى خفته آنان را بیدار کند. ایشان همراه حضرت على (ع) و فرزندانش امام حسن و امام حسین- علیهما السلام- شبانه به منازل و مجالس انصار و مهاجران مى رفت و آنان را به مبارزه با باطل و جانبدارى از جبهه حق دعوت مى کرد و مى فرمود:
«اى مهاجران و انصار! خدا را یارى کنید. من دختر پیامبر شما هستم و شما با رسول خدا (ص) بیعت کردید که از او و فرزندانش در برابر یورش دشمنان دفاع کنید، همان گونه که از خود و فرزندان خود دفاع مى کنید. پس بر سر پیمان با رسول خدا(ص) استوار بمانید.»[13]
حضرت زهرا(س) گاهى آنان را به یاد واقعه غدیر مى انداخت و مى فرمود:
آیا سخن رسول خدا (ص) را در روز غدیر فراموش کرده اید که فرمود: «مَن کُنتُ مَولاه فَعلىٌ مَولاه» یا گفتار او را که فرمود: «انتَ مِنّى بِمَنزِلةِ هارونَ مِن مُوسى». زمانى که براى عذر تقصیر نزد آن حضرت آمده و گفتند: «اگر ابوالحسن هم زودتر آمده بود با او بیعت مى کردیم.» بر آشفت و بر سرشان فریاد بر آورد: «الَیْکُم عَنّى فَلا عُذْرَ بَعدَ تَعذیرِکُمْ وَ لا امْرَ بَعدَ تَقصیرِکُمْ؛ « از نزد من بروید! دیگر، پس از کوتاهى کردن و عذر تراشیهاى دروغین، عذرى پذیرفته نمى شود و پس از کوتاهى و بى تفاوتى، امرى وجود نخواهد داشت.» پیش از آن هم گفته بود: «هَل تَرَکَ ابى یَوْمَ غَدیر خُمٍّ لَاحَدٍ عُذْراً؛[14] آیا پدرم پس از رخداد غدیر خم براى کسى عذرى باقى گذاشته است؟»
ششم. ایراد خطبهای تاریخی
حضرت زهرا در ضمن خطبه مفصلی که با مباحثی از خداشناسی شروع میشود و درباره رسالت پیامبر مطالبی را بیان میفرماید و وضعیت آن مردم را در دوران پیش از بعثت یادآور میشود و درباره نقش نجات بخش اسلام در زندگی آنان تذکر میدهد و به این جا میرسد که پس از رحلت پیامبر در حالی که بدن مطهر آن حضرت بر روی زمین بود و چیزی از پیمانی که (با رسول و جانشین او) بسته بودید، نمیگذشت، شما (حق جانشینش را غصب کردید) با این بهانه که از فتنه میترسیم اما بدانید که شما خود در فتنه سقوط کردهاید.[15]
حضرت زهرا(س) در خطابه حماسى خود افقهاى بسیارى را گشود؛ از حمد و ثناى الهى گرفته تا نقش رسالت در تحول تاریخى عرب و حکمت دستورهاى اسلامى؛ اما با ژرف نگرى در این خطبه مى توان دریافت که همه موضوعات مطرح شده در مسیر باز نمودن جایگاه ولایت و امامت در نظام اسلامى و تعیین و معرفى مصداق آن، چینش و سامان یافته است.
مى توان گفت مهم ترین هدفى که در خطبه حضرت دنبال مى شود، فهماندن این حقیقت به همگان است که تنها راه ثمربخشى و سامانپذیرى شریعت و یگانه محور وحدت، پذیرش ولایت اهل بیت- علیهم السلام- و سر سپردگى عملى به آن است.
حضرت زهرا(س) در این بخش نورانى، آئین اسلام را به مجموعه اى متشکل از اعضا و ارگانهاى متعدد تشبیه کرده که ثمر بخشى آن در درجه نخست نیازمند یک نظام فرماندهى است که میان همه زیر مجموعه ها تعادل و توازنى نتیجه بخش برقرار سازد و در درجه دوم، وابسته به انسجام زیر مجموعه ها با یکدیگر و هماهنگى کامل آنها با خواسته هاى فرماندهى است.
از منظر ایشان جامعه آن گاه از ناهماهنگى و نابسامانى مى رهد که افراد آن یک نظام لایق و کارآمد را براى ساماندهى امور خویش برگزینند و جملگى با اتحاد و هماهنگى کامل به اجراى فرمانها و خواستهاى رهبرى آن همت گمارند تا از این رهگذر افراد جامعه به سعادت دنیا و آخرت نایل آیند. حضرت زهرا(س) در ادامه طرح ساماندهى مکتب و جلوگیرى از تفرقه و اختلاف، در دیدار زنان مهاجر و انصار که به عیادت او آمده بودند، به معرفى مصداق الهى آن پرداخت و فرمود:
به خدا سوگند [اگر رهبرى على (ع) را مى پذیرفتند] هرگاه از زمام امرى که رسول خدا (ص) به على (ع) سپرده بود، دست بر مى داشتند، آن حضرت مهار شتر خلافت را در دست مى گرفت و به سهولت آنان را راه مى برد، آن چنان که نه مرکب، زخمى و رنجور شود و نه رونده، خسته و درمانده گردد. على (ع) آنان را به سرچشمه اى جوشان، زلال و پر آب فرود مى آورد که از آب گوارا لبریز بود و تشنگى را بر طرف مى کرد ...
فَجَعَلَ اللَّهُ ... طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ وَ امامَتَنا أَماناً لِلْفُرْقَةِ. خداوند اطاعت و پیروى از ما را رشته نظم و وفاق ملت و رهبرى و پیشوایى ما را موجب امان از تفرقه و تشتت قرار داده است.
هفتم. فداکاری و مجاهدت
با ورود گردانندگان سقیفه به مرحله جدیدى از مبارزه با مقام ولایت و فراخوانى اجبارى امیرمؤمنان(ع) به بیعت و مقاومت آن حضرت در برابر این خواسته و توسل فراخوانان به زور، مبارزه زهرا(س) در حمایت از ولایت نیز وارد مرحله جدید خود شد؛ مرحله اى که به نثار جان و شهادت او منتهى گشت. آن حضرت در دفاع از ولایت هنگام هجوم به خانه اش تا آن جا پیش رفت که بر اثر جرحتها و آسیبهایی که از آن حادثه دید، به شهادت رسید.[16]
هشتم. دادخواهى
دادخواهى زهرا(س) از متجاوزان به حق خود و داعیهداران جانشینى پیامبر(ص) که در تاریخ از آن به ماجراى «فدک» یاد شده، از دیگر محورهاى مبارزاتى فاطمه(س) به شمار مى رود. ماجراى غم انگیز فدک بهانه اى شد تا دختر پیامبر(ص) در عرصه اى دیگر چهره باطل را رسوا کند و بسیارى از ناگفته ها را بگوید و گرنه او در زندگى زاهدانه اش با چهار سال در اختیار داشتن فدک ثابت کرد که هیچ گونه دلبستگى به دنیا و مظاهر آن ندارد. از این رو مى بینیم در خطبه اى که در پى غصب فدک ایراد مىکند، هیچ نامى از آن نمى برد؛ بلکه محتواى خطبه همه اش در محکومیت و رسوایى گردانندگان سقیفه، عظمت و رنجهاى پیامبر(ص)، وصایت و فضائل على(ع)، تکریم و تحریک انصار و آگاهى بخشى و هشدار به مردم است.
ده روز پس از رحلت رسول خدا(ص) و در حالى که زهرا(س) با پهلوى شکسته در بستر بیمارى آرمیده بود، خبر آوردند که فدک از دست رفت و مأموران حکومت به دستور خلیفه، کارگزاران او را از فدک اخراج کرده و آن را به تصرف خویش در آورده اند.[17] فاطمه(س) که مى دید این تجاوز آشکار- و توأم با نادیده گرفتن بسیارى از احکام اسلام- جامعه اسلامى را گرفتار انحرافى شدید از تعالیم اسلام و سنت پیامبر(ص) و بازگشت به جاهلیت مى کند و از سوى دیگر، مقدمه اى است براى خانه نشین کردن امیرمؤمنان(ع) و محاصره اقتصادى یاران جانباز آن حضرت، به دفاع از حق خویش در مقابل غاصبان فدک پرداخت و با تمام وجودش خواستار باز پس دادن این حق مغصوب شد.
بانوى اسلام براى گرفتن حق خود از دو راه وارد شد: نخست از طریق مالکیت فدک و هدیه رسول خدا(ص) به او و دیگرى از راه ارث. خلیفه با بهانه هایی از جمله طرح این روایت از پیامبر که: «ما پیامبران ارثى از خود باقى نمى گذاریم»، از پاسخ گویى به استدلالهاى فاطمه(س) طفره رفت. آن حضرت پس از رویارویى با خلیفه و یأس از باز پس گرفتن حق خود، براى روشن شدن افکار عمومى و اعلام موضع اهل بیت(ع) نسبت به این عمل در حالى که جمعى از زنان بنىهاشم او را در میان گرفته بودند، به مسجد رفت و در جمع انصار و مهاجران خطبه جامع و مفصلى ایراد کرد و بسیارى از حقایق را در قالب این سخنرانى افشا نمود.
تحلیلهاى عمیق بانوى اسلام در این خطبه در زمینه مسئله توحید و هدف خلقت، اهداف بعثت، جایگاه قرآن، فلسفه و اسرار احکام و تعلیمات اسلام، تاریخ سیاسى اسلام و حوادث و رویدادهاى بعد از رحلت پیامبر(ص) و ... درسهاى بزرگى به رهروان راه حق مى دهد و آنان را در مبارزاتشان با جریانهاى انحرافى و نفاق مدد مى رساند.
تلاشهاى حقطلبانه و باطلستیزانه و آگاهىبخش فاطمه (س) علاوه بر این محورها شامل شیوه برخورد آن حضرت با خلیفه و رویگردانی و عدم پاسخ به سلام آنها و طرح آخرین سخنش با آنها مبنی بر این که «من نزد خدا و فرشتگان او گواهی میدهم که شما مرا به خشم آوردید و هر گاه که پیامبر را دیدار کنم، نزد او از شما دو نفر شکایت خواهم کرد»؛[18] سخنرانى در بستر بیمارى در جمع زنان مهاجر و انصار که به عیادت او آمده بودند[19] و وصیت آن حضرت به تجهیز و دفن شبانه[20] گواه این است که آن حضرت حتی پس از عمر بابرکتشان از مبارزه در راه حقانیت اهل بیت غافل نبودند.
پی نوشتها:
[1] . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج43، ص 66
[2] . وسایل الشیعه، حر عاملی، ج10، ص 379
[3] . سیره ابن هشام، ج3، ص 106
[4] . مغازی واقدی، ج1، ص 290
[5] . شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج 11، ص 39
[6] . تاریخ یعقوبی، ج2، ص 66
[7] . مغازی واقدی، ج2، ص 830
[8] . نهج الحیات (فرهنگ سخنان حضرت زهرا(س)، ص37
[9] . بحارالانوار، ج 36، ص353
[10] . بحارالانوار، ج 43، ص 134
[11] . همان، ص 198
[12] . درآمدی بر سیره فاطمی، علی رفیعی، ص 117
[13] . الاختصاص، ص 184
[14] . خصال، ج1، ص 173
[15] . دلایل الامامه، 30 و کشف الغمه، 1/479
[16] . این ماجرا را علامه جعفر مرتضی عاملی به طور مشروح و مستند در کتاب «ماسات الزهرا» (رنجهای زهرا) توضیح داده است.
[17] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج16، ص 263
[18] . الامامه و السیاسه، ابن قتیبه دینوری، ص 31
[19] . احتجاج طبرسی، ج1، ص 164
[20] . بحارالانوار، ج 43، ص 159
نویسنده:روحالله فیضاللهی
نظرات شما عزیزان: